|
||
|
||
|
||
|
||
استاد بیرشك و «هدف» علیاكبر محمودیان یكی از لطفهای خداوند مهربان به من، بی شك، آشنایی با استاد احمد بیرشك نزدیك به چهل سال پیش (سال ١٣٣٩) است. در آن هنگام استاد ٥٤ سال داشت و من جوانی ٢٥ ساله بودم. او یكی از ابرمردان ریاضی، دبیری مشهور، و استاد دانشگاه بود كه سمتهای مهمی را در وزارت فرهنگ پشت سر نهاده بود، و من معلم ورزشی ساده كه توانسته بودم در ضمن خدمت، دوره لیسانس جغرافیا را نیز در دانشگاه تهران به پایان ببرم. با این همه اختلاف سطح، در مقام و دانش، او با تواضع و احترام و خوشرویی مرا به حضور پذیرفت و با كلمات شیرین دربارۀ ورزش و جغرافیا به گفتگو پرداخت و سؤالهایی مطرح ساخت (گویی بدین وسیله میخواست وانمود كند كه او هم میتواند دانشی را بر دانستههای خود بیفزاید). خصوصیتی كه هنوز هم در ٩٢ سالگی، ملاقات كنندۀ وی، شگفتی شادی بخشی را با خود به همراه میبرد. استاد بیرشك در سال مشروطه شدن ایران به دنیا آمد. وی وقتی قدم بر این جهان نهاد كه كشور ایران ١٧٤ روز از مشروطیت را پشت سر نهاده بود. بنابراین خصلت آزادمنشانه و آزادیخواهی وی كه در طول عمر دراز خود چه با كلام، چه با قلم و چه با رفتار، از آن حمایت میكرد بیدلیل نبوده است. ایشان خاطرات زیادی را برایم گفته است. از كودكی و از دوران تحصیل. از رجال معاصر كه با وی همكلاس بودهاند، به خصوص از مرحوم دكتر غلامحسین صدیقی (بنیادگذار جامعهشناسی نوین در ایران)... از معلمان زبان فرانسه، معلمان ریاضی، ... از رئیس فرانسوی مدرسه كه وقتی با ایرانیان سروكار داشت و یا در مراسمی سخنرانی میكرد، ترجیح میداد مسیو احمد بیرشک گفتههای او را به جای مترجمی رسمی، به فارسی بازگو كند... هنوز هم پس از گذشت حدود ٧٠ سال از آن سالها وقتی اشعار مطول فرانسوی دوره دبیرستان را برایم میخواند، در قیافۀ سالها دیده، اما امیدوار او، چهره معصومانۀ احمدخان را كه با شیوایی و روانی در حال درس پس دادن به معلم زبان میباشد، در نظر مجسم میكنم و از آن هوش و این همه حافظه غبطه میخورم. احمدخان با چنان عشق و حرارت در جستجوی دانش بود و به صورت یكی از معدود دانشمندان خود ساخته معاصر درآمد. اولین شغلها و درآمدهای احمدخان مانند همه نوجوانان بستگی به امكانات پیرامونش داشت. به خاطر شغل پدرش، ثبت و صورتبرداری از كالاهای صادراتی و وارداتی و عوارض گمركی، از كارهای دوران نوجوانی او بود كه از آن همیشه با غرور یاد میكند و میگوید كه به چه صورت برخی از اشخاص سعی داشتند با ترفندهای ناپسند كالاهای خود را با ارقام غیرواقعی، بسیار محدود جلوه دهند و از پرداخت عوارض بگریزند. ولی احمدخان زیرك نه تنها اغفال وعدهها و رشوه دادنها نمیشد، بلكه تدابیر و روشهایی را به كار میبست كه صاحب كالا نتواند به هیچ وجه سوء استفاده كند و از این بابت به خود میبالید كه توانسته مبالغ قابل توجهی را عاید صندوق گمرك كشور عزیزش كند. این تجربهها بسیار زود او را با اوضاع اجتماعی و نابسامانیهای اقتصادی و علل عقبماندگی مملكت آشنا ساخت. به جای بیتفاوتی و همرنگ جماعت شدن پی برد كه با احساس مسئولیت و اندكی تلاش و چشمپوشی از درآمدهای نامشروع میتوان هم حقوقی گرفت و هم جامعه را به راه صحیح هدایت كرد. شغل اصلی و مورد علاقه آقای احمد بیرشك به معنی واقعی كلمه «تعلیم» و «تربیت» و «تحقیق» بوده است. در مقابل از كار اداری زجر میكشید. اما برای آن كه بستری مناسب برای رشد این سه فراهم آورد، به كارهای اداری مربوطه تن درمیداد و حتی در مقام معاون وزیر نیز خدمت كرد و منشأ خدمات قابل توجهی برای فرهنگیان گردید... اما همیشه در درد دل كردنهای خود، از این كه خود را گرفتار كار اداری كرده است و نمیتواند تمام وقتش را صرف تحقیق كند، دلتنگ است. بنیادگذاری گروه فرهنگی ملی نوین: پس از كودتای ٢٨ امرداد ١٣٣٢ مبارزات مخفی مردم در قشرهای مختلف ادامه داشت و در سال ١٣٣٩ به اوج خود رسید و علنی گردید و تا سال ١٣٤٢ اكثر زندانها مملو از مخالفان رژیم شد. در اواسط مهر ماه ١٣٤٢ از بازداشتگاه فرمانداری نظامی، پس از چند ماه، خلاص شدم، و در دفتر هیئت مدیره واقع در دبیرستان شماره یك هدف به حضور استاد بیرشك رسیدم. برخلاف برخی از آشنایان كه مرا از ادامه كار سیاسی منع میكردند كار مرا ستوده و گفت اگر مردم، به خصوص تمامی آنها كه با علم و دانش سروكار دارند در كار مملكت دخالت نكنند آن كشور هرگز به پیشرفت و ترقی واقعی نخواهد رسید. اندكی به فكر فرورفت و به یاد جوانی و بیست و هفت هشت سالگی خود افتاد گفت وقتی به سن شما بودم جوانی و عشق به وطن و آزادی اندیشه در راه اعتلای ایران در وجودم جوش میزد. ولی كار سیاسی در دوره رضاشاه از محالات بود. به فكر كار فرهنگی به صورت گروهی افتادم كه هم مردم كار گروهی را یاد بگیرند و هم سطح آگاهیهای جامعه بالا رود. در سال ١٣١٥ نامههای دعوت به همكاری برای کار گروهی را ضبط كردند و مورد تهدید واقع شدم. در ١٣١٨ نیز كار به جایی نرسید... بعد مانند همیشه به شوخی پرداخت و گفت سعی كن در تابستانها بازداشت شوی... از وضع مالی و كارم جویا شد. از جمله خصوصیات مدارس هدف این بود که برخلاف سایر مدارس، كه تا آبانماه هم تقولق بودند، ساعتهای كار معلمان در پایان امتحانات خرداد برای سال تحصیلی بعدی گرفته میشد و در ابتدای شهریور ماه برنامه كار آنها معین و ابلاغ میشد و از همان لحظههای روز اول مهر كلاسها تشكیل و كار درس آغاز میشد. بنابراین من كه قبلاً در دبیرستان شماره یك در كلاسهای سوم تدریس جغرافیا میكردم، جایم به معلمی دیگر سپرده شد بود و از طرفی در آن رعب و وحشت، كسی را جرأت نبود كه به معلم سیاسی از زندان آزاد شده درسی بدهد. در آن هنگام مرحوم هادی رهنما، تازه از طرف هیئت مدیره، به ریاست دبیرستان شماره یك منصوب شده بود. استاد كه به قول معروف جگر شیر داشت و دارد، با مسئولیت خود دستور داد كه ترتیبی اتخاذ شود كه من هفتهای ١٢ ساعت در دبیرستان شماره یك مشغول به تدریس شوم... احمد بیرشك و گروه فرهنگی هدف (هدف: ھ = هنر، د= دانش، ف= فرهنگ) و نقش آن در تحولات آموزش و پرورش ایران: ایشان با پشتكار زیاد، و بدون سرمایه، اساس اولین كار گروهی فرهنگی را با ٥ نفر از همكاران در خرداد سال ١٣٢٧ (در زادروز مولی علیبن ابیطالب (ع)) با شروع كار در كلاسهای شبانه، پیافكند. این گروه پیمان بستند كه هدفشان تلاش برای هنر و دانش و فرهنگ این مملكت باشد و به فكر پول نباشند و افرادی را به جمع خود بپذیرند كه چنین افكاری داشته باشند. كم كم بهترین معلمان و استادان كشور به گرد هم جمع شدند. تشكیل شركت سهامی دادند. شركت را به ثبت رساندند. اولین دبیرستان روزانه پسران توسط دكتر كریم بختیار سنجابی وزیر فرهنگ افتتاح شد و سد انحصار تعلیم و تربیت در دست دولت شكست. حتی نگارش كتابهای رشتههای مختلف دبیرستان نیز توسط استادان و دبیران انجام گرفت و رقابتی علمی در بین مؤلفان ایجاد گردید. چندین سال بعد، بر تعداد گروههای فرهنگی افزوده شد. سطح دانش و فضای آموزشی با همكاری مردم بسیار بالا رفت تا آنجا كه مردم برای ثبت نام فرزندانشان در این مدارس سرودست میشكستند. گروه فرهنگی هدف همچنان روبه توسعه بود و تعداد مراكز آموزشی آن به چهار دبیرستان، چندین مدرسه راهنمایی و چهار دبستان در نقاط مختلف تهران گسترش پیدا كرد و سالیانه حدود ١٥ هزار نفر دانشآموز را زیر پوشش تعلیم و تربیت واقعی قرار میداد. گروه هدف از نظر تربیت نیز با توجه به امكانات جنبی مدارس كه فهرستوار در صفحههای بعدی ارائه خواهد شد، در سطح بسیار بالایی قرار داشت و همسطح مدارس پیشرفته جهان بود. تا آنجا كه بسیاری از دانشگاههای معروف جهان و چند سفارتخانه در تهران كه برای پذیرش محصل شرایطی از جمله معدل را در نظر میگرفتند برای فارغ التحصیلان هدف هیچ شرطی را قایل نمیشدند. استاد احمد بیرشك عاشق كارهای جنبی و تربیتی نوجوانان بود و هست. ایشان بیشتر از آن كه فكر خود را متوجه بالارفتن دانش جوانان كند به مسائلی میاندیشید كه زمینه را برای چنین رشدی فراهم میسازد. دانشآموزان با سلیقههای مختلف و استعدادهای گوناگون و شغل و سطح معلومات اولیا آنها... روشها و ابزارهای تربیتی مختلفی را میطلبند تا بتوانند استعداد نهفته در خود را بروز دهند و شكوفا و كارآمد گردند. این ابزارهای مادی و روحی را تا حدی كه حافظهام یاری میكند فهرستوار در پی میآورم: ■ هدف دارای هدف و برنامه بود. ■ دارای سرود بود، از مطلع آن كلیات برنامه هدف نمودار بود؛ بشر بود در این جهان پاینده به فرّ شوكت هنر زنده به روی پایههای دانش و فرهنگ به پا شود بنای آینده ■ دارای پرچم و آرمی مخصوص بود (كتاب و شمع، حروف ھ، د و ف به صورت درهم تنیده و پرتوهای شمع با نوشتههای هنر و دانش و فرهنگ وقتی سرود خوانده میشد... وقتی پرچم در مدارس یا میدانهای ورزشی بر دوش جوانان به حركت درمی آمد... هدفهای هدف در ذهن شنونده و بیننده زنده میشد. ■ هر كدام از مدیران و معاونان مدارس منتخب هیئت مدیره و هر استاد، خود بیرشك دیگری بود. ■ همه چیز در هدف جدی بود، كلاسهای خط، نقاشی، كاردستی، ورزش، كارگاه، آزمایشگاه...، هیچ فرقی با كلاس ریاضی نداشتند، معلمان طراز اول بودند و نمره ٠ تا ٢٠ در هر درسی امری عادی بود. ■ بچهها در ساعات كار دستی (قبل از آنكه حرفه و فن و طرح كاد مطرح باشد) تمام فنون مورد نیاز خانواده را به ترتیب از كلاس اول تا سوم و در دوره دوم برحسب رشته تحصیلی، فرا میگرفتند. برای نتیجه بهتر، دانش آموزان هر كلاس به دو دسته تقسیم میشدند و هر كدام در کارگاه مربوطه از استادی ماهر کسب فن می کردند، باغبانی، آهنگری، فلزکاری، برق، مقدماتی، عكاسی، رسم فنی، مكانیك اتومبیل، الكتروتكنیك، و الكترونیك مقدماتی (ساختن وسایل خودكار) تشریح حیوانات (حتی جراحی)، امپایه (خشك كردن حیوانات). بعدها آموزش و پرورش از این برنامهها تقلید كرد. ■ آزمایشگاههای فیزیك، شیمی، طبیعی با جدیدترین وسایل به طور جداگانه برای دورههای اول و دوم زیر نظر استاد متخصص و دستیاران آنها و همكاری معلم مربوطه كار میكردند این آزمایشگاههای كه وسایل آنها مستقیماً از خارج تهیه میشدند در تهران بینظیر بودند و گاه به گاه برخی از استادان دانشگاهها برای بعضی از آزمایشگاهها به آزمایشگاه هدف (دبیرستان ضمیمۀ شماره یك در خیابان البرز، امیریه در خیابان پهلوی، ولی عصر امروزی) مراجعه میكردند. همچنین نمایشگاههایی از ابتكارات دانشآموزان برپا میشد. بسیاری از آثار حیرتآور بود و پدیدآورندگان آن ها اكنون از شخصیت های علمی و سرشناس داخل و خارج كشور میباشند. در روزهای پایانی هر نمایشگاه صاحبنظران درجه اول كشور و استادان دانشگاه در هر رشته به كارها امتیاز میدادند و به مقامهای برتر جوایز بسیار ارزشمند همراه با گواهینامه از سوی مقامات مختلف و خود گروه داده میشد. ■ ورزش یكی از مهمترین فعالیتهای مدارس بود. ورزش صبحگاهی مدارس (كه مبتكر آن خود از معلمان هدف بود) از هدف شروع شد. دانشآموزان قبل از رفتن به كلاس با تعداد معدودی حركت بدن خود را نرم میكردند و با شادابی به كلاس قدم مینهادند. در روزهای مختلف دانشآموزان به اغلب رشتههای ورزشی (بسكتبال، فوتبال، والیبال، دو و میدانی، پینگ پنگ، شطرنج و حتی شنا) میپرداختند و یا در هر گوشه مدرسه با حلقه بسكتبالی بچهها سرگرم میشدند. علاوه بر زمینهای بسكتبال و والیبال كه در اغلب مدارس بود و سعی میشد با هماهنگی ادارههای تربیت بدنی از ورزشگاهها و حتی سایر مؤسسات مانند ارتش و غیره زمینهایی در ساعاتی معین در اختیار دانشآموزان قرار گیرد. این تلاشها سبب شده بود كه مدارس هدف در بخشهای مربوطه، در تهران، در استان و حتی در كشور به مدارج بالای قهرمانی دست یابند و احساس غرور كنند. مسابقههای كلاسی (اولها، دومها...) و قهرمانی مدرسه و مسابقات بین مدارس هدف و شهر تهران و حتی با برخی از شهرستانها از جمله سرگرمیهای دانشآموزان بود، كه هر روز در مدارس، به ویژه در دبیرستانها، باعث سرگرمی این جوانان و شادی آنها میشد. ■ برگزاری جشنها به مناسبتهای مختلف، همچون افتتاح یا اختتام سال تحصیلی، اهدای جوایز در كارهای مختلف و یا اعیاد ملی و مذهبی كه خود دانشآموزان در حد بسیار قابل توجهی زیر نظر استادان آنرا تدارك میدیدند از دیگر كارهای تربیتی بود كه در رشد گردانندگان و لذت بردن بینندگان بسیار مؤثر بود. ■ برگزاری مسابقات علمی مربوط به رشتههای تحصیلی یكی از اقدامهای بسیار ارزشمند استاد بیرشك بود كه با همكاری فنی استادان كارگاههای برق و مدارس برگزار میشدند. بعدها نمونههای آن را در تلویزیون مشاهده كردیم: تیمهای هر مدرسه در برابر هم قرار میگرفتند و در پاسخ مجری برنامه، به دكمه مقابل خود فشار میدادند و چراغ آنها نوبتشان را مشخص میكرد... این مسابقات نه تنها باعث بالارفتن سطح دانش و مطالعه شركت كنندگان بود بلكه برای بینندگان نیز بسیار آموزنده و در عین حال مهیج بود. ■ روزنامه نگاری نه تنها به صورت دیواری كه در اغلب مدارس تهران باب شده بود و متداول بود، بلكه روزنامههایی وجود داشت كه یك یا چند دانشآموز با كمك هم در موضوعی ویژه با پلیكپی كردن (كه در آن زمان فتوكپی وجود نداشت) در تیراژهای چند صد شمارهای منتشر میساختند و به همشاگردان و حتی به معلمان میفروختند. همچنین بولتن ورزشی كه هر هفته آخرین خبرهای ورزشی ایران و جهان را سرپرست دو و میدانی دبیرستان شماره یك منتشر میساخت طرفدار زیاد داشت. از میان روزنامهها نشریه جوانان، اندیشه و انگلیسی قدم به قدم هنوز به یادم مانده است (چون خود از مشتریهای آنها بودم). هیئت روزنامهنگاران یكی از گروههای پركار دبیرستان شماره یك بود. ■ كتابخانه یكی از مهمترین مكانهای مورد علاقه استاد بیرشك بود. كمتر كتابخانه در مدارس هدف وجود داشت كه مجموع كتابهایش از یكی دو هزار جلد كمتر باشد. تمامی كتابخانهها دارای كتابدار بود. هر صبح زود كه بچهها به وسیله اولیاء خود از راههای دور میآمدند و ظهرها كه ناهار را در مدرسه میماندند كتابخانهها بسیار شلوغ میشدند. استاد با چند ناشر قرارداد داشت تا هر گاه كتابهای مرجع و یا علمی و كتابهای آموزنده از چاپ خارج میشد از هر كدام به تعداد مدارس و هیئت مدیره بفرستند. كتابخانههای شماره یك متجاوز از ده هزار جلد كتابهای پرارزش و دایرة المعارفهای معروف جهان و مجله داشت. كتابخانه هیئت مدیره نیز قابل توجه بود. كتابخانهها به طور اصولی اداره میشدند و دارای جعبههای فیش برحسب موضوع و نویسنده بودند. فرهنگ كتابخوانی در بین دانشآموزان تقریباً جا افتاده بود و سعی آن بود تا خواسته هر نوع سلیقه در حد معقول برآورده شود. ■ سالن جغرافیا در دبیرستان ضمیمه شماره یك نیز یكی از مكانهای جالب به حساب میآمد. در اطراف سالن در پنج قفسه بزرگ اطلاعات زیادی دربار هر قاره وجود داشت. بر دیوارهای سالن نقشههای پارچهای بزرگ با ابعاد بیش از ٢*١ متر با روكش پلاستیك به سفارش هدف توسط موسسه سحاب از آلمان تهیه شده بود (اصولا هدف یكی از مشتریهای پروپا قرص سحاب بود و شخص بیرشك در گسترش مؤسسه سحاب نقش ارزشمندی داشت.) در مدخل ورودی سالن جغرافیا مسئولان هنرمند كارگاهها با گچ و آهن و وسایل برقی نقشه برجسته بزرگی در حدود ٣*٣ متر ساخته بودند كه راهها، خطهای لوله نفت، دكلهای انتقال نیروی برق و شهرها و قلههای مهم و غیره با زدن كلیدهای مورد نظر در رنگهای مختلف روشن میشد كه در زمان خود كاری بسیار نو بود. همچنین كرهای بزرگ با همین روش ساخته شده بود. ■ تقویم هدف برای تمام دانشآموزان از طرف هیئت مدیره و به سرپرستی خود استاد تهیه میشد و در آخرین روزهای اسفند به همراه كارنامه و در بعضی از دبیرستانها با سالنامه دبیرستان مربوطه به آنها تحویل میشد. این تقویم با مطالب و اطلاعات ضروری و شرح مختصر رویدادهای علمی، زادروز و درگذشت دانشوران و مشاهیر ... خواستاران زیادی از داخل و خارج كشور داشت و در آن روزها از جمله كارهایی بود كه برای اولین بار انجام میشد و تیراژی بسیار بیش از شمار دانشآموزان داشت (بیش از ١٥ هزار). ■ سالنامه دبیرستان شماره یك هدف از سال ١٣٤٣ تا ١٣٤٧ سالیانه منتشر میشد. این سالنامه علاوه بر آن كه برای دانشآموزان و دبیران حاوی خاطره انگیزترین دوران زندگی آنها بود، تحولات فرهنگی و پیشرفتهای جوانان و مقالات علمی توسط استادان در آنها مطرح میشد. امروزه درمییابیم كه مردمانی عاشق تعلیم و تربیت و سرفرازی این مملكت با رهبری احمد بیرشك در حق فرزندان این سرزمین با جان و دل و كمترین توقع مالی در راه هدف مقدس خود خدمت میكردند. ■ یكی از اقدامات جالب استاد بیرشك بخش مشاوره و راهنمایی دانشآموزان بود كه زیر نظر خبرهترین روانشناسان مملكت اداره میشد. برای هر كلاسی یكی از معلمان به عنوان راهنمای كلاس، از طرف بخش مشاوره و رییس مدرسه تعیین میشد و او با تنظیم پرسشنامههایی از پدر و مادر دانشآموزان و خود او، نتایج امتحانات، نقاط قوت و ضعف و گزارشهای مختلف دیگر را ثبت میكرد كه به جدولها و نمودارها تبدیل میشد. معلم راهنما ملجأ و پناهگاه و محرم اسرار محصل نیز به حساب می آمد. این اطلاعات میتوانست هم در پیشرفت و هم در درمان ناراحتیها و هم در پیشگیری خطاهای وی بسیار بسیار موثر باشد. بعدها از این بخش در مقاطع دوره راهنمایی و نظام جدید دبیرستانها، ولی به گونهای ناقص، تقلید شد. ■ سالنهای غذا خوری؛ رستوران هایی با برنامۀ ماهیانه و انواع غذاهای متنوع ایرانی وجود داشتند كه برای هر ماه از قبل رزرو میشدند؛ و همچنین تریاهایی كه انواع غذاهای خارجی و غذاهای ابتكاری روزانه را عرضه میكردند وجود داشتند. انواع غذاهای سرد در بوفهها؛ انواع نوشابهها؛ انواع بستنی با دستگاه اتوماتیك... پاسخگوی انواع سلیقهها و بودجهها بودند و با نازلترین قیمت و بدون در نظر گرفتن سود، فقط به خاطر تأمین آسایش دانشآموزان عرضه میشد. گاهی كه در برخی مجامع علمی به مناسبتی با دانشآموختگان هدف برخورد میكنم، جملگی از آن فضاهای پاك و منزه و صمیمیت های مدیران و معلمان به نیكی یاد میكنند و اغلب معترفند كه در كشورهای خارج هم كمتر نظیرش را دیدهاند و حسرت میخورند كه چگونه آن همه زحمات به باد رفت و امروز فرزندان آنها از چنان محیط هایی محروم شدهاند. ■ اندیشیدن به آنچه نگاشته شد كم كم خاطرهها و موارد جدیدی را در ذهنم تداعی میكند كه پرداختن به آنها باعث اطاله كلام و به درازا كشیدن نوشتار میشود و دریغم میآید كه دست كم از آنها نامی نبرم همچون انجمن دانش آموختگان (فارغالتحصیلان) هدف و سازمانهای وابسته به آنها مانند سازمان علمی، سازمان هنری، سازمان ورزشی، سازمان تعاون و سازمان روابط عمومی. باشگاه و تالار هدف، باغ شمال هدف در شرق نوشهر در كنار دریای مازندران كه برای اردوگاههای تابستانی تدارك دیده شده بود و مساحتی متجاوز از ٥٠ هزار متر مربع داشت، كارنامههای سالیانه دانشآموزان به صورت دفتر، نحوه امتحانات با سؤالهای یكسان برای تمام مدارس در برگهای امتحانی با سربرگ بسته، شوراهای كلاسها، بازدیدهای مكرر شخصیتهای فرهنگی خارجی كه دولتهای وقت برای بالابردن اعتبار خود آنها را به تماشای بخش های مختلف مدرسهها میبرد. حیرتانگیزتر از وجود تأسیسات، كارگروهی هدف بود كه گفته میشد در آن هنگام در هیچ كشور اروپایی و امریكایی سابقه نداشته است و استاد بیرشك را در همین زمینه به آمریكا دعوت كردند تا در ایالات مختلف آن، برای مسئولان آموزش و پرورش طی سخنرانیهای مختلف، این تحول فرهنگی و چگونگی به سامان رسیدن آن را تشریح كند ... . با خلع ید از مدارس ملی، استاد بیرشك عاشق جوانان بیكار ننشست. بارها با وزیران آموزش و پرورش نشستها تشكیل داد و طرح مدارس غیرانتفاعی را مطرح كرد. نیت او این بود كه همچون دوران طولانی تشكیل گروه فرهنگی هدف سهامداران سود برداشت نكنند و در واقع نفع آنها صرف گسترش مؤسسه هدف و در نتیجه گسترش فرهنگ در كشور شود. استاد بیرشك آموزندهای است كه همیشه با دیدن او از خمودی و كمكاری خود شرمنده میشوم. این روزها هر وقت به حضور استاد میرسم حس میكنم عشق به ایران و جوانان آن سراسر وجودش را فراگرفته است. گویا جز به ایران و جوان ایرانی نمیاندیشد. قطعه كاغذ كوچكی، منقش به سه رنگ سرخ و سفید و سبز، متن پرچم ایران، در زیر شیشه میز بزرگش، كه پر از پروندههای مختلف در زمینههای گوناگون است همیشه نظرم را جلب میكند كه در روی آن از زبان حكیم توس، كه او نیز عاشق ایران بوده است، نوشته شده است: چون ایران نباشد تن من مباد... . علی اکبر محمودیان - ١٣٧٧ |
||
|
||
● درباره کتاب بیرشک نامه - گردآورنده، تنظیم کننده، و ویراستار: موسی اکرمی |
||
|
||
استفاده از مطالب این سایت با ذکر دقیق منبع مجاز است. همه حقوق برای مؤلف و ناشرین محفوظ است. |
||
|